النا ومدرسه مامان
امروز (چهارشنبه )از مدرسه بامامان تماس گرفتند یه قطعه عکس برای کارت بیمه طلایی ببرم ،حکم جدیدو بگیرم وامضا کنم
که میخوام دبیرستان شاهد بمونم ،گل نازمو ازخواب بیدارکردم وباخودم بردم مدرسه
خیلی دختر خوبی بودی وهمکارام کلی ناز ونوازشت کردن وهرچی می پرسیدند باشیرین زبونی جواب می دادی
اسمت چیه؟الناجوون
مامانت چیکاره است؟دبیل فیزیک
اسم داداشت چیه؟الشیا جون
اینقدر شیرین زبونی کردی وآروم روی صندلی کنارم نشستی که همه همکارایی که اونجا بودند هوس
کارمامان یکم طول کشید وگل رز مامان دیگه خسته شده بود رفتی روی پله ها نشستی وباحالت قهرگفتی
این جمله روبایه حالت شیرین ونازی گفتی که دلم می خواست یه گاز گنده از لپهات بگیرم
باگوشی ام یه عکس ازت گرفتم خوشکل مامان
ن
مدیرمون برات کیک وبستنی آورد وتوخیلی با ادب گفتی ممنون
هوا که خیلی گرم بود وتوگل رزم حسابی بی خواب وخسته شده بودی همین که رسیدیم خونه گرفتی
خوابیدی،دوستت دارم عزیزم