خانواده
سلام گل رزمامان
خوبی گلم ،امروز چه شیرین برام شعر جوجه طلایی روخوندی وهربار تامیرسی به این جمله
(گفتا جایم تنگ بود دیوالش ازسنگ بود)) میپرسی مامان ((چلا سنگ بود))
ومن برات توضیح میدم وتوهم مشتاقانه گوش میدی
عزیزم توهم مثل ارشیا عاشق حیوون بازی شدی وکمتر عروسک بازی میکنی ودایره لغات انگلیسی ات
روبه گسترشه وکلی لغت یادگرفتی
تا چند وقت پیش 1تا10 روکامل بدون غلط میشمردی ولی نمی دونم چرا حالا همش میگی (دو -هشت-
دوازده) بعد صدات میزنم النا یک وتوگل رزم سریع میگی دو -سه-چهار- .....-نه -ده- یازده- دوازده..
ومن خیالم راحت میشه که یادت نرفته
دیشب که رفته بودیم خونه بابا بزرگ ،عمه مرضیه ودانیال جوون هم اونجا بودند دانیال کوپولو شش
ماهشه وماشاالله چه پسمل شیرینی
توگل رزم توپ های دانیال رو برداشته بودی و هی میگفتی بیا بازی ،اونم که کوچولو...بعدش رو به من
میکردی میگفتی (چلا نمیاد )
خوشکل مامان شیرین زبون شدی حسابی ،دیشب خونه بابابزرگ بهت گفتم برو کناردانیال ،برو کنار
داداشی تا ازتون عکس بگیرم یک دفعه دستای کوچولوتو باز کردی وانگشتاتو نشون دادی وگفتی
مامان جوون -باباجوون -ارشیاجوون وانگشت کوچیکه رونشون دادی اینم النا جوون
عزیزم مرتب میگی مامان -بابا- ارشیا -النا
ازاینکه اینقدر در کت بالا رفته خوشحالم ،گل رزم مفهوم خانواده چهار نفری روخوب فهمیده ،الهی فدات
شم ،عزیز دلم امیدوارم که همیشه در کنار خانواده سلامت وشاد وخنده رو باشی
عزیز مهربون ودوست داشتنی مامان (دوستت دارم) از دهنت نمی افته همچی باذوق وشوق ارشیا
رو بغل میکنی ومیگی داداش جوونم که میخوام همون لحظه بخورمت
این عکس پسرعمه (دانیال جوون )