عروسکی بنام النا
دیروز مامان کار داشت وتو گل رز مامان روبردم خونه مادرجون تاباخاله ها بازی کنی مادر جونم تورو باخود برده بود خونه خاله من که تازه ازمشهد برگشته بودند
خیلی بهت خوش گذشته بود وکلی شیرین زبونی کرده بودی وخاله سارا ازت چند تا عکس گرفت که برات توی وبلاکت بزارم
میدونی چی منوشگفت زده کرد ،اینکه امروز بهم گفتی مامان من دیروز رفتم خونه خاله تو
اولیش اینکه ارشیا هنوز دیروز وامروز ودیشب وامشب روباهم اشتباه میکنه ولی گل رزم کفت دیروز (شایدم تصادفی بوده) دوم اینکه گفتی خاله تو،چشام گرد شد عزیزم
ازت پرسیدم چیکار کردی گفتی آب خوردم آبمیوه (منظورت شربت ) خوردم ،الهی فدات شم دخمل باهوش وشیرین زبونم
قربون ژست گرفتنت
نفس مامان اینجا غرق کارتون بن تن شدی هرچی صدات زدم برنگشتی
ماشالله بگید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی