الناالنا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

گل رزمامان

جیگر طلاهای مامان

سلام گل رزمامان  گل رز مامان جدیدا یاد گرفته دستاشو میندازه دور گردنم و رو پام می شینه و بغلم می کنه و گردنش رو کج می کنه می گه بوسم کن... در این حالت دلم می خواد بخورمت تا یکم از دست ارشیا عصبانی میشم میاد بوسم میکنه ومیگه مامان (ناراحت نباش)   امروز به گل رز م گفتم به اندازه کهکشان راه شیری دوستتت  دارم ارشیا: مامان مگه چند تا کهکشان راه  شیری داریم؟ مامان :چرا پسرم؟ ارشیا :آخه به منم همینو می گفتی عزیزم هر دو تون روبه اندازه کهکشان راه شیری دوست دارم دوتایی اومدین توی بغلم ومنم تا می تونستم فشارتون دادم وبه خودم چسبوندم عجب حااااااالی داد من اگه شما رو نداشتم چکار ...
17 شهريور 1390

تولد هانیه جوون

سلام گل رز مامان امروز تولد هانیه جوونه ،ازطرف خودم وگل رزم وارشیا جون تولدش روبهش تبریک میگیم      بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از اسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم ،با چند تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از طرف من الهی که هزارسال همین جشنو بگیریم به خاطر و جودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ی ساده به دنیا بله گفتی ببین تو اسمونا پر از نور و پرندس تو قلبا پر عشقه رو لبا پر خندس تا تو هستی و چشمات بهونه س واسه خوندن همین شعر ...
16 شهريور 1390

شیطون بلای خونه ما

سلام گل رز مامان این روزا توخونه ما مراسم پرسش وپاسخ  بین  گل رزم وبقیه اعضا خانواده برپا ست شیطون بلای خونه ما باسوالهاش همه رو شیفته خودش کرده ،) مثلا امروز مامان داشت سالاد درست میکرد النا :این چیه؟ مامان :فلفل دلمه النا :فلفل دلمه چیه؟ مامان: یه نوع سبزی که می ریزیم توی غذا النا :چرا می ریزیم توی غذا؟ مامان: تاغذا روخوشمزه کنه النا:چرا غذا رو خوشمزه میکنه ....... آخر سر که خودت خسته شدی باشیرین زبونی گفتی (میشه  بکولم (بخورم ) لطفا الهی فدات شم  شیرین زبون وخوردنی شدی تا می بینی مامان مشغول یه کاریه ،خودتو لوس میکنی ومیگی          &n...
15 شهريور 1390

روز دوم سی سخت

سلام گل رز مامان خوبی عزیزم بقیه مسافرت جمعه صبح وسایلمون رو جمع کردیم وبطرف سی سخت راه افتادیم هواعاااااااالی ومناظر بکر وطبیعت بی نظیر وزیبایی سر راه بود باغهای گردو انگور وهلو وسیب فراوون بود مامان یه عالمه برگ سیب وبرگه هلو وترشی کنگر و واااای قیصی خرید آخه مامان عاشق ترشیه ناهارخوردیم واستراحت کردیم ومامان بعد از مدتها تنبلی تنیس بازی کرد وتوگل رز مامان وارشیا جووون همش مامان رو تشویق میکردین ممنون گلم ،توی این هوای سرد هی بستنی میخوردیم وکیف میکردیم اینم چند عکس از سی سخت   راستی عزیزم آخر هفته عروسی داریم وهفته آینده هم می ریم اصفهان وچادگان هوررررررا بازم مسافرت عمه نرگس روهم میبینیم...
14 شهريور 1390

پارک

سلام گل رز مامان خوبی عزیزم  پنج شنبه شب توی یاسوج رفتیم پارک ،به تو وارشیا جووون خیلی خوش گذشت هوا خیلی سرد بود جالب بود چون اینجا وسط زمستون هم هوا اینقدر سرد نمیشه، بابایی هم حوصله به خرج داد وهرجی وسیله بازی بود شما رو سوار کرد دستش درد نکنه عزیزم یه حرکت جالب توی پارک ازت دیدم ،بعداز بازی توهر قسمت باخوشحالی دستهای کوچیکتو می آوردی جلو ومی گفتی (بزن قدش )  اینم عکسهای توی پارک (البته کیفیت پایینه ببخشید)        فعلا بای پی نوشت :عزیزم زیاد نمی تونم پای کامپیوتر بشینم خیلی کار دارم تازه با...
13 شهريور 1390

روز اول یاسوج

سلام گل رز مامان خوبی گلم پنج شنبه صبح زود از خواب بیدار شدیم ووسایلمون رو توی ماشین جاسازی کردیم وسرراه خاله طاهره وعمو احسان رو سوار کردیم و به سمت یاسوج راه افتادیم اول هواخیلی گرم بود وتو گل رز مامان وارشیا توی ماشین خیلی شیطنت کردین وحسابی خاله رو خسته کردین اینم عکس توی ماشین به یاسوج که نزدیک می شدیم باد خنک وملایمی می وزید وانصافا عجب طبیعت زیبایی اینقدر شلوغ بود وترافیک سنگین که تقریبا ساعت 2 به آبشار یاسوج رسیدیم وتوی مسیر آبشار یه جا پیداکردیم وبساط کباب وناهار رو راه انداختیم  به تو گل رزم وارشیا خیلی خوش گذشت واز کنا آب تکون نمی خوردی وحرف هم گوش نمی دادی که مواظب باش    ...
12 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رزمامان می باشد