الناالنا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

گل رزمامان

خرگوش

سلام گل رز مامان  این شعر وخیلی دوست داری خرگوش کوچولوی من خرگوش من چه نازه           گوششاش خیلی درازه می خوره برگ کاهو            می پره مثل آهو تازگی یاد گرفتی خرگوش =رابیت   ...
24 مرداد 1390

مولانا

سلام گل رز مامان امروز یه مطلب خوندم از مولانا  ،خیلی قشنگه             دربخشیدن خطای دیگران مانند شب باش                   در فروتنی مانند زمین باش           در مهر و دوستی مانند خورشید باش             در هنگام خشم وغضب مانند کوه باش         درسخاوت وکمک به دیگران مانند رودباش        در هماهنگی وکنار آمدن با دیگرا...
24 مرداد 1390

حرف بد

سلام گل رز مامان گل رز مامان ،امروز مامان ،حسابی ازت شاکیه می دونی چرا؟ النا جون یه حرف بد یاد گرفته وای وای واااااااااای دیروز بابا با ارشیا توپ بازی میکردند توهم دوست داشتی باهاشون بازی کنی ولی ارشیای شیطون اجازه نمی داد ومی گفت                                دختر ا با دخترا ،پسرا با پسرا       توهم ناراحت وعصبانی اومدی پیش من وبا یه لحن خیلی شیرین گفتی (اصلا دوستتون ندالم) اینقدر بامزه وشیرین گفتی که مامان نتونست خودشو کنترل کنه ویه گاز کوچولو از لپ هات گرفتم توکه هنوز عصبانی بودی گفتی (گازم نگیل دیوونه ) ازدیروز تا حالا داری این کلمه رو تکرار میکنی نمیدونم شاید ازارشیا یاد گرفتی شایدم از کارتونهای سی د...
23 مرداد 1390

زندگی

زندگی آرام است ، مثل آرامش یک خواب بلند . زندگی شیرین است ، مثل شیرینی یک روز قشنگ . زندگی رویایی است ، مثل رویای ِیکی کودک ناز . زندگی زیبایی است ، مثل زیبایی یک غنچه ی باز . زندگی تک تک این ساعتهاست ، زندگی چرخش این عقربه هاست     زندگی راز دل مادر من.   زندگی پینه ی دست پدر است،   زندگی مثل زمان در گذر ...   این شعر ازیکی ازدوستان است خوشم اومد یه پست بهش اختصاص دادم ...
22 مرداد 1390

یه شب خوب

سلام گل رز مامان روز پنج شنبه خاله جوون (خاله طاهره) ماروبرای افطاری دعوت کرد توکه خیلی خاله رودوست داری خیلی خیلی بهت خوش گذشت خاله جوون دستش درد نکنه کلللللی زحمت کشیده بود   النا جوون دختر خوشکلم دختر خوبی بود ی و خاله یه عروسک مینی موس بهت کادو داد توهم خیلی شیرین گفتی ممنون وتشکر کردی تانیمه شب خونه خاله بودیم که خواهر شوهر خاله که دختر دایی مامان هم میشه زنگ زد وهمه رو برای سحری دعوت کرد به پیشنهاد عمواحسان رفتیم پارک  زیر پل ،کنار رودخونه  ،جای همه دوستان خالی ،خیلی خوش گذشت آخه از عید نوروز تاحالا فرصتی پیش نیموده بود که همگی پیک نیک بریم مامان جوون،باباحاجی ،زندایی من وزهرا ج...
22 مرداد 1390

عروسکی بنام النا

سلام گل رز مامان دیروز مامان کار داشت وتو گل رز مامان روبردم خونه مادرجون تاباخاله ها بازی کنی مادر جونم تورو باخود برده بود خونه خاله من که تازه ازمشهد برگشته بودند خیلی بهت خوش گذشته بود وکلی شیرین زبونی کرده بودی وخاله سارا ازت چند تا عکس گرفت که برات توی وبلاکت بزارم میدونی چی منوشگفت زده کرد ،اینکه امروز بهم گفتی مامان من دیروز رفتم خونه خاله تو اولیش اینکه ارشیا هنوز دیروز وامروز ودیشب وامشب روباهم اشتباه میکنه ولی گل رزم کفت دیروز (شایدم تصادفی بوده) دوم اینکه گفتی خاله تو،چشام گرد شد عزیزم ازت پرسیدم چیکار کردی گفتی آب خوردم آبمیوه (منظورت شربت ) خوردم ،الهی فدات شم دخمل باهوش وشیرین زبونم قربون ژست گ...
17 مرداد 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رزمامان می باشد