الناالنا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 24 روز سن داره

گل رزمامان

بدون عنوان

سلام گل رزمامان عزیزم صبح چهارشنبه روز عید رفتیم عید دیدنی خونه عمه وبابابزرگ وخونه مادر جون اینها ،بعد باخاله ساراوخاله طاهره رفتیم خونه خاله من ،آخه آخر هفته عروسی دختر خاله منه ،کلللللللی کارداریم حنابندون رواینجا میگیرن وعروسی ایشاالله قم برگزار میشه آخ جوووووووون عروسی خونه خاله دختر شیطونی شده بودی ونمی دونم ازکجا یه قیچی وکاغذ پیدا کرده بودی وهی می گفتی می خوام  کاردستی درست کنم می خوام گربه درست کنم(گل رزم عاشق گربه است) دخترم دیگه رقص کمرش عالی شده وکللی  باهم رقصیدیم باخاله اینا قرار گذاشتیم عصر چهارشنبه بریم یاسوج  تا یه حال وهوایی عوض کنیم تو وارشیا خیلی خوشحال بودین  خلاصه اومدیم...
12 شهريور 1390

گرفتاری مامان

سلام گل رز مامان خوبی خوشکلم، مامان این روزها خیلی سرم شلوغ وفکرم مشغوله عزیزم نزدیک شروع سال تحصیلی وباز شدن  مدرسه هاست و به مامان طبق معمو ل ابلاغ  دو مدرسه پرکار والبته خوب رو دادند ،گل رزم امسال داداشی میره کلاس اول (هوررررررررررررا) داره قند توی دلم آب میشه آخه نی نی که بود باخودم میگفتم  یعنی من مدرسه رفتن ارشیا رو می بینم  ،یکی از آرزوهام این بود که داداشی بره کلاس اول  ..... خوشکلم تصمیم داشتم امسال پاره وقت بگیرم تا بیشتر کنارتو ارشیا باشم به تو برسم توی درسها به ارشیا کمک کنم اما از اونجا که مامانی کارش خیلی خوبه ومدارس خاص برای اینکه مامان چند ساعت تومدرسه اشون کار کنه خودش...
12 شهريور 1390

تبریک

                                             عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت فرا رسیدن عید فطر رابه همه مردم خصوصا نی نی وبلاگیها تبریک میگم انشاالله طاعات وعبادات همه ما مورد قبول پروردگار قرار گرفته باشه   آمین سلام گل رز مامان عیدت مبارک عزیزم الهی فدات شم مامان دیروز داشت از غصه می مرد اما خدارا صد هزار مرتبه شکر یه آمپول ضد اسپاسم زدی والان درد پاهای کوچولوت بهتره و با مامان مسجد رفتی ونماز عید ف...
9 شهريور 1390

نگرانم

سلام گل رزم عزیزم الهی فدات شم مامان خیللللللللی نگرانته ،آخه دیروز تماس گرفتند که کفش های طبی دخترم حاضره منو بابا توخوشکلم روبردیم رادیولوژی با کفش وبدون کفش از پاهای کوچولوت عکس بگیریم اما نمی دونم جرا اینقدر ترسیده بودی وجیغ می کشیدی وخودتو اذیت کردی من وبابا مجبور شدیم محکم بگیریمت ومن باگریه پاهات گرفته بودم  وباباکمرت رو گرفته بود اینقدر جیغ کشیدی که آقاهه به بابا گفت بره یه آقای دیگه بیاره کمک ولی من دلم نیومد وهرجوری بود از پاهات عکس گرفتیم بعدش رفتیم خونه عمو علی ،اونجا هم بازی کردی و حالت خوب بود خونه هم که برگشتیم تا ساعت 2 با ارشیا بازی کردی عزیزدلم امروز صبح که بیدار شدی نمی تونی روی پاهات وایسی وزانوهات خم میشه...
8 شهريور 1390

خانواده

سلام گل رزمامان خوبی گلم ،امروز چه شیرین برام شعر جوجه طلایی روخوندی وهربار تامیرسی به این جمله (گفتا جایم تنگ بود     دیوالش ازسنگ بود)) میپرسی مامان ((چلا سنگ بود)) ومن برات توضیح میدم وتوهم مشتاقانه گوش میدی عزیزم توهم مثل ارشیا عاشق حیوون بازی شدی وکمتر عروسک بازی میکنی ودایره لغات انگلیسی ات روبه گسترشه وکلی لغت یادگرفتی تا چند وقت پیش  1تا10 روکامل بدون غلط میشمردی ولی نمی دونم چرا حالا همش میگی (دو -هشت- دوازده)  بعد صدات میزنم النا   یک وتوگل رزم سریع میگی دو -سه-چهار-    .....-نه -ده- یازده- دوازده.. ومن خیالم راحت میشه که یادت نرفته  دیشب که  ر...
3 شهريور 1390

شیرین زبونی 2

سلام گل رز مامان گل رزم این روزا بزرگ شده ،خانم شده واسه خودش ،وحرفهایی میزنه که نتیجه اش گاز  گرفتن وفشار دادن وچلوندنش توسط مامان و باباست عزیزم ،کوچولوی دوست داشتنی من ،عاشق نقاشی وتراش کردن مدادای داداشی  شدی وهرگوشه  خونه تراشه های مدادرنگی ریخته ومن ازعصبانیت دیروز بابا داشت باتلفن صحبت میکرد وداشت روی کاغذای نقاشی گل رزم شماره تلفن یادداشت میکرد ،خطی خطی میکرد  گل میکشید وحرفهای پشت تلفن روی کاغذ می نوشت وخلاصه کاغذا روسیاه می کرد تویکدفعه چشمت افتاد به کاغذا ،دویدی واومدی دست به کمر گفتی                  &nb...
2 شهريور 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل رزمامان می باشد